دیکشنری
داستان آبیدیک
فسخ کردن
english
1
general
::
dissolve
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
فساد نان
فسادپذیر
فسادپذیری
فسادتدریجی
فسادناپذیر
فستیوال فیلم کن
فسخ
فسخ ابطال
فسخ پذیر
فسخ رای
فسخ شراکت
فسخ قرارداد
فسخ قصد
فسخ نکاح
فسخ نکردنی
فسخ کردن
فسخ کردن ـ فسخ
فسخ کردنی
فسخ کننده
فسخ یا لغو قرارداد
فسخی
فسفات
فسفات پوشی
فسفر
فسفردار
فسفری
فسق
فسیل
فسیل مانند
فسیلی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید